{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی عنصر استانهای در واژهنامه ترجمیک
متاسفانه جستجوی دقیق عین این کلمه یا عبارت، نتیجهای دربرنداشت.
معنی عنصر استانهای, معنی عنصر استانهای, معنی ujwc اsتاjiاd, معنی اصطلاح عنصر استانهای, معادل عنصر استانهای, عنصر استانهای چی میشه؟, عنصر استانهای یعنی چی؟, عنصر استانهای synonym, عنصر استانهای definition,
معنی خرج گذاری منقطع, ترجمه خرج گذاری منقطع به انگلیسی, معنی virtualization, ترجمه virtualization به فارسی, معنی خوردگی موضعی, ترجمه خوردگی موضعی به انگلیسی, معنی (.n):ماموریت، تصدی، حق العمل، فرمان، حکم، هیئت دادن مامورین، کمیسیون، انجام، (.tv): گماشتن، ماموریت ,
, ترجمه (.n):ماموریت، تصدی، حق العمل، فرمان، حکم، هیئت دادن مامورین، کمیسیون، انجام، (.tv): گماشتن، ماموریت ,
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی،
ترجمه مقالات انگلیسی